گم شدم در تو و پیدا شده ام میدانی؟
مثل تقویم ورق خورده و باطل شده ام
غرق دیروز و فردا شده ام میدانی؟
بی خبر در پی حادثه ی گنگ و غریب
چشم برهم زده ام تا شده ام میدانی؟
مثل یک شهر که در آتش اسکندر سوخت
در بیابان دلم جا شده ام میدانی؟
من هنوز از همه ی شهر شکایت دارم
بین این قوم چه تنها شده ام میدانی ؟؟؟؟؟؟؟؟
برای دل خسته م که نفس هایت را کم دارد....
همسفر باران ...برچسب : نویسنده : hamsafarebarana بازدید : 312