همسفر باران

ساخت وبلاگ

خدايا جسم من دشتي است كه بذر نيكي در آن مي كارم و با نام تو آن را آبياري ميكنم تا گل عطر آگين حضورت در قلبم برويد ، خدايا چون ماهيان كه از عمق و وسعت دريا بي خبرند عزمت و ژورفاي عشق تو را نمي شناسم فقط ميدانم كه معبود اين دل خسته هستي و اگر ديده از من برگيري خواهم مرد ××××××××××××نمی دانید ; واقعا نمی دانید ; چه لذتی دارد وقتی سیاهی چادرم ، دل مردهایی که چشمشان به دنبال خوش رنگترین زن هاست را میزند.نمی دانید چقدر لذت بخش است وقتی وارد مغازه ای میشوم و می پرسم ;آقا!اینا قیمتش چنده؟وفروشنده جوابم را نمی دهد ;دوباره می پرسم:آقا اینا چنده؟فروشنده محو موهای مش کرده زن دیگری است و حالش دگرگون است،ومن را اصلا نمی بیند.باز هم سوالم بی جواب می ماند و من خوشحال،از مغازه بیرون می آیم.نمی دانید ; واقعا نمی دانید ; چه لذتی دارد وقتی مردهایی که به خیابان می آیند تا لذت ببرند،ذره ای به تو محل نمی دهند.نمی دانید ; واقعا نمی دانید ; چه لذتی دارد وقتی شاد و سر خوش ،در خیابان قدم می زنید در حالی که دغدغه این را ندارید که شاید گوشه ای از زیبایی هایتان ،پاک شده باشد و مجبور نیستید خود را با دلهره ،به نزدیکترین محل امن برسانید تا هر چه زودتر ، زیبایی از دست رفته تان را به صورتتان باز گردانید و خود را جبران کنید.نمی دانید ; واقعا نمی دانید ; چه لذتی دارد وقتی در خیابان و دانشگاه و … را می روید و صد قافله دل کثیف، همراه شما نیست.نمی دانید ; واقعا نمی دانید ; چه لذتی دارد وقتی جولانگاه نظرهای ناپاک و افکار پلید مردان شهرتان نیستید.نمی دانید ; واقعا نمی دانید ; چه لذتی دارد وقتی کرم قلاب ماهی گیری شیطان برای به دام انداختن مردان شهر نیستید.نمی دانید ; واقعا نمی دانید ; چه لذتی دارد وقتی می ب همسفر باران ...ادامه مطلب
ما را در سایت همسفر باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamsafarebarana بازدید : 57 تاريخ : پنجشنبه 15 دی 1401 ساعت: 18:29

تقدیم به خودم ساقی حدیث سرو و گل و لاله می‌رودوین بحث با ثلاثه غساله می‌رودمی ده که نوعروس چمن حد حسن یافتکار این زمان ز صنعت دلاله می‌رودشکرشکن شوند همه طوطیان هندزین قند پارسی که به بنگاله می‌رودطی مکان ببین و زمان در سلوک شعرکاین طفل یک شبه ره یک ساله می‌رودآن چشم جادوانه عابدفریب بینکش کاروان سحر ز دنباله می‌روداز ره مرو به عشوه دنیا که این عجوزمکاره می‌نشیند و محتاله می‌رودباد بهار می‌وزد از گلستان شاهوز ژاله باده در قدح لاله می‌رودحافظ ز شوق مجلس سلطان غیاث دینغافل مشو که کار تو از ناله می‌رود همسفر باران ...ادامه مطلب
ما را در سایت همسفر باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamsafarebarana بازدید : 153 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 0:00

حیلت رها کن عاشقــا دیوانه شو دیوانه شوو انـدر دل آتش درآ پــــروانـه شــو پروانــــــه شوهــم خــویش را بیگـــانه کن هم خانه را ویرانه کنو آنگه بیا با عاشقان هم خانـه شـو هم خانه شــورو سین همسفر باران ...ادامه مطلب
ما را در سایت همسفر باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamsafarebarana بازدید : 238 تاريخ : سه شنبه 1 مهر 1399 ساعت: 23:36

هنوز پیش تو آن قدر آبرومندمکه پاره پاره دلم را دخیل می بندمبه پای قصر بلندت... و خوب می دانیکه روزگار مدیدی ست من نمی خندماز این که وقت دعا کردن است خوشحالماز این که گوش به من می دهید خرسندمبرای من نه همسفر باران ...ادامه مطلب
ما را در سایت همسفر باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamsafarebarana بازدید : 275 تاريخ : دوشنبه 6 آبان 1398 ساعت: 3:46

ای خدا یار من آنجاست ، حواست باشد...!

او نشان کرده ی اینجاست، حواست باشد...! یار من موی سرش ، قیمت صدفرهاد است ...

قصه اش قصه ی فرداست ، حواست باشد...!

گرچه بدجور دلم تنگه نگاهش گشته همچنان شاه غزل هاست ، حواست باشد...!

او نگاهم نکند ، یا نخرد حرف مرا .... هرچه هست بین خود ماست ، حواست باشد...!

همه ی دلخوشی و زندگی ام ، بودن اوست ...

برود ، آخرررررر دنیاست ! حواست باشد...!

نگذاری احدی تیشه برویش بزند...! نگذار .... لطفا نگذار ....

شیشه ی عمر من آنجاست ، حواست باااااااشد ..............!!!!!!

همسفر باران ...
ما را در سایت همسفر باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamsafarebarana بازدید : 281 تاريخ : پنجشنبه 25 بهمن 1397 ساعت: 18:34

تا تو هستي و غزل هست،‌ دلم تنها نيستمحرمي چون تو هنوزم به چنين دنيا نيستازتو،‌ تا ما،سخن عشق همان است که رفتکه در اين وصف زبان دگــري،‌ گــويا نيستتـو چه رازي که به هر شيوه تو را مي‌جويمتازه مي ‌يابم همسفر باران ...ادامه مطلب
ما را در سایت همسفر باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamsafarebarana بازدید : 307 تاريخ : پنجشنبه 25 بهمن 1397 ساعت: 18:34

به هوای تو تمنا شده ام می دانی؟

گم شدم در تو و پیدا شده ام میدانی؟

مثل تقویم ورق خورده و باطل شده ام 

غرق دیروز و فردا شده ام میدانی؟

بی خبر در پی حادثه ی گنگ و غریب 

چشم برهم زده ام تا شده ام میدانی؟

مثل یک شهر که در آتش اسکندر سوخت

در بیابان دلم جا شده ام میدانی؟

من هنوز از همه ی شهر شکایت دارم 

بین این قوم چه تنها شده ام میدانی ؟؟؟؟؟؟؟؟

برای دل خسته م که نفس هایت را کم دارد....

همسفر باران ...
ما را در سایت همسفر باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamsafarebarana بازدید : 310 تاريخ : پنجشنبه 25 بهمن 1397 ساعت: 18:34

یک دوست داشتن هایی هم هست ..... که از دور است و در سکوت  که دلت برایش از دور ضعف میرود که وقتی حواسش نیست  چشمانت را میبندی  و در دل دعایش میکنی  و یک بوسه به سویش روانه میکنی  که وقتی بی هوا  نگاهش با نگاهت  یکی میشود  انگار کسی به یکباره  نفس کشیدن را ممنوع میکند یک دوست داشتن هایی هم هست که بک باره بی مقدمه پا در کفش دلت میکند و از دست تو کاری برنمی آید جز از دور دوست داشتن  یک دوست داشتن هایی هست  ساکت است  آرام است .... خوب است .... + نوشته شده در  سه شنبه شانزدهم آبان ۱۳۹۶ساعت 8:34&nbsp توسط باران   |  همسفر باران ...ادامه مطلب
ما را در سایت همسفر باران دنبال می کنید

برچسب : نمیدانم, نویسنده : hamsafarebarana بازدید : 298 تاريخ : سه شنبه 14 آذر 1396 ساعت: 15:46

در من کوچه ایستکه باتو در آن نگشته ام...سفری ستکه باتوهنوز نرفته ام...روزها و شب هایی ستکه با تو به سر نکرده ام ...و عاشقانه هاییستکه باتوهنوزنگفته ام . . .در من حرفایی است کههنوز نفس می کشند....آرزوهایی که هنوز به انجام نرسیده انددر منو در کعب همسفر باران ...ادامه مطلب
ما را در سایت همسفر باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hamsafarebarana بازدید : 281 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1396 ساعت: 11:43

اگر از کوچه ی مهتاب

گذر کردی باز

گذر عمر مرا

خوب ببین

که هنوز ام که هنوز

پشت آن پنجره

مشغول تماشای خیالات توام ....

+ نوشته شده در  سه شنبه سی و یکم مرداد ۱۳۹۶ساعت 8:22  توسط باران   | 
همسفر باران ...
ما را در سایت همسفر باران دنبال می کنید

برچسب : پنجره, نویسنده : hamsafarebarana بازدید : 290 تاريخ : شنبه 1 مهر 1396 ساعت: 3:34